شایان جونشایان جون، تا این لحظه: 17 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره

شایان... عشقم، عمرم، جونم

شاهنامه بخونم... ها؟ کی؟ من؟؟

1390/5/29 8:55
نویسنده : من
1,177 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قلب

ببخشید این دفعه ای یکم دیر اومدم. شرمنده دیگه... بچه بزرگ کردن وقت نمیزاره واسه آدم (این فقط جهت کلاس گذاشتن بودنیشخندچشمک)

آره خب داشتم میگفتم این چه وضعشه؟عصبانیچشمک ما بچه که بودیم، کلی التماس میکردیم گریهمامانمون برامون شنگول و منگول بخونهخنده اونم اگه بچه خوبی بودیم....... یولخاله و عمو که دیگه اصلا رو مون نمیشد چیری بگیم بهشونخجالتخجالتتعجب (نیست که من خیلی خجالتی بودم ) حالا بچه من بلند شده شاهنامممممممممممه تعجبتعجب(اونم چه کتابی ) ورداشته آورده و اصرار میکنه براش بخونم... اونم نیشخندچیییییییییییییی ؟ باذکر تصویر!

بابا بیخیال، بچه تر که بود حافظ میخوندمقلب براش.... نمیدونستم دارم خشت اول رو اونقدر خوب میچینم که دوسال دیگه میاد میگه شاهنامه بخون برام!نیشخندمژهحالا اینا بکنار ! من تو شاهنامه خوندن یکم.......خجالتابله خب آدم روش نمیشه که به بچه بگه ...خنده

اومدم بپیچونمش عینکمیگم الان یکم سرم درد میکنه نمیتونم خمیازهبزار برا بعد عزیزه مامان قلببر میگرده میگه آخه تو مامان منی چرا سرت درد میکنه

منم اینقدر ....کیف شدم که کلی براش شاهنامه خوندم ! منو بگو چه زود ....

 

دوستتون داریم. خیلی زیادقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

الی
29 مرداد 90 22:41
الهی چه بامزست گل پسری اقا شایان از الان معلومه دیگه چند مرده حلاجه



آره الی جووون از همین میترسم (:
باز هم رضا
30 مرداد 90 3:47
واقعا باید به این هوش و استعداد آفرین گفت ....
هزار افرین ... هزار افرین


عمو رضا بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود این همه قول و غزل تعبیه در منقارش..!
میثاق
30 مرداد 90 21:35
مامانی دستت درد نکنه. بهش شعر انگلیسی هم یاد بده



روی چشمم خاله میثاق
حسن
31 مرداد 90 4:33
خب دیگه اونم یاد گرفت چطور درخواست کنه ازت ! کارت در اومد
مهسا
31 مرداد 90 21:57
ایول چه پسر با اصالت و بافرهنگی، از همچین مامانی هم چنین بچه ای بعید نیست.آفرین به مادر وپسر
mohamad reza
1 شهریور 90 15:59
shayan be amash rafte dige

az bas ke in amash eshghe adabiato ...
shayan jan haminjori edame bedi be ketabaye iraj mirza o .. miresi
afarin


باز که تو گیر دادی به عمش!(:
نه ایرج میرزا نه! بچه ام منحرف میشه!(:
مامان ریحانه
3 شهریور 90 2:20
باریکلا به شایان جون که از الان شاهنامه میخونه
Razie
3 شهریور 90 15:36
bah bah shayan jan........bazam bebin dar che zaminei amme zaf dare komakesh kon amme talash kone ghavi bashe khob . shayan jan be talashet edame bede
مامان ریحانه
8 شهریور 90 12:09
سلام کم کم غروب ماه خدا ديده مي شود صد حيف ازين بساط که برچيده مي شود در اين بهار رحمت و غفران و مغفرت خوشبخت آنکسي ست که بخشيده مي شود
محمد رضا
12 شهریور 90 20:17
میخواستم بگم این تلفن قصه گوی خاله ستاره که تبلیغش بالای وبلاگته خیلی قصه هاش مسخرس با تشکر
رضا‍
13 شهریور 90 23:55
فکر کنم مسافرت رفتی عمه خانم. سفر خوش بگذره


سلام عمو رضا آره یزدم ! ولی دلم....